پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۰۵
گوشهاي خائن، شنيديد آنچه در پي اش بوديد؟- تكه گوشتهاي متعفن، گفتيد آنچه حريصش بوديد؟- اي دلها كه از قلب دور شديد و با شكم الفت يافتيد، آيا خباثت بپاداشتيد؟- و آيا زيبايش يافتيد آن بوسه را كه به نسيمي رسيد مرا؟-
از آن مرد چهل ساله بعيد بود- نوك پا مي پريد و تلو تلو ميخورد- جاي پاي كوچكي روي سيمان خشك شده بود سعي كرد دقيقا پايش همانجا قرار گيرد- مرد ده ساله نوك پا ميپريد...-
پيرمرد پشت گوژ كه سر به طاعتش فروانداخته بود، خاك از زمين مي سترد و حلقش به جارو ميخراشيد- تكه زميني پاك مي كرد، بي بها- پس بهايش دانستم- درنگ بايدم كه چون برآن گذر كنم؟- پاي برچه مي نهم؟-
قطره اي آب از آسمان بر خاك تنم افتاد- از انعطاف آن گِل ،آنچه را كه دميده بودند ياد آوردم- به خلقت نميماند- شعفي بود و هيچ، حاضر-