پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2006
برگ که به سايه اش پيوست، درخت سياهِ زير پا تزئين شد-
موجهای سپيد بر پتو می لغزيد- تا در خواب غرق شدم-
دود از دهانم به سوی برگهای درخت رفت- در حالی که می برد تمام فريادم به تو را-
تصویر
تميزی شيشه، حضور عدمش بود که گَرد بی خيالی ازگُرده خيال پرنده تکانيد و ثبت کرد لحظه غفلتش را-
انگشتر، آهسته بدنم را از ميانش خارج کرد و در بستر دراز کشيد-
پدرم که مُرد، يک عکس شد چسبيده به شيشه عقب ذهنم- پدرم که مُرد، چند سطر، سياه شد در روزنامه ای- که ميتوانست آنگونه خلاصه اش کند؟- پدرم با آن هيبت- پدرم به داخل شجره ناممان رفت و تاريخم شد- او پسر شد و من پدر-
تصویر
شکاف نور روبرو باريکتر ميشود- سرما به ستون فقراتم نفوذ ميکند- از پشتِ جمجمه ام گويی موجودی ، بودنم را می مکد- می ترسم- تاريخم نيز پاک ميشود- گويی هرگز نبوده ام-
آخرين صدا، بوسه ات بر گوشم بود- دنياي سياه و ساكتم چون بلوري فروريخت- و تل قارچها و برگهاي پوسيده با زردي و گرمي- دنياي بي موسيقيم شيرين تر از هر نغمه اي است- مرا كور كن-