پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۰۶
تصویر
شکاف نور روبرو باريکتر ميشود- سرما به ستون فقراتم نفوذ ميکند- از پشتِ جمجمه ام گويی موجودی ، بودنم را می مکد- می ترسم- تاريخم نيز پاک ميشود- گويی هرگز نبوده ام-
آخرين صدا، بوسه ات بر گوشم بود- دنياي سياه و ساكتم چون بلوري فروريخت- و تل قارچها و برگهاي پوسيده با زردي و گرمي- دنياي بي موسيقيم شيرين تر از هر نغمه اي است- مرا كور كن-