پدرم که مُرد، يک عکس شد چسبيده به شيشه عقب ذهنم- پدرم که مُرد، چند سطر، سياه شد در روزنامه ای- که ميتوانست آنگونه خلاصه اش کند؟- پدرم با آن هيبت- پدرم به داخل شجره ناممان رفت و تاريخم شد- او پسر شد و من پدر-
.بعيد ميدانم آنچه نوشته ام شعر باشد .کاش از منظر بصری، شاعرانه ديدن باشند .اگر آنچه ميخوانم همان باشد که خوانده ميشود، پس انتزاع دارد .هر نوشته به دريای وب پرتاب ميشود و جزيره کوچک، منزل است .کسی که آنرا ميابد يا به نقشه گنجی دست يافته و يا به اراجيفی از ناکجاآباد