شبها سايه ها راه ميفتند و از پايين درختها به پنجره ها
تعدی می کنند-
گاهی به درون اتاقها ميايند و به خوابهايمان وارد ميشوند
و آنها را خوفناک می کنند-
گاهی فقط بر مبلی لم ميدهند و تا صبح چرت ميزنند-
گاهی که ميلرزند گربه ای را ميترسانند و ميخندند و باز
ميلرزند و ميترسانند-
صبح همچون کابوسی مرموز ميروند، در حالی که زمزمه
می کنند:"ما دوستان جدا نشدنيتان هستيم، سايه وجود سياهتان"
پستها
نمایش پستها از ژوئن, ۲۰۰۴
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خرمالوهای قرمزِ سنگين به اجبار شاخه ها را
رها کردند و به آبی حوض سقوط کردند-
قطرات آبی، که مدتها سرد بودند در شلوغی و
هياهو از حوض گريختند و بر آجری ديوارها
پهن شدند-
انوارِ زرد آفتاب که از گرما گريزان بودند، قطرات
را سبک کردند-
قطراتِ سبک، سفيد شدند و بالا رفتند-
قرمزها در آبی سبک بودند-
آبی بر آجری سبک شد-
سفيدی بر آبی ميرفت-
زردی، آجری را گرم کرد-
آجری، آبی را سبک کرد-
سياهی، آجری را سرد کرد-
سرما، سفيدی را آبی کرد-
آبی مثل قرمزی سقوط کرد-
قرمزی، آبی را شيرين کرد-
...-