همه گوسفندها لباس رسمی پوشيده بودند-
منظم و هماهنگ با سازهای خوش صدا-
وقتی من رسيدم مدتی بود که شروع شده بود-
رهبر ارکستر افغانی بود-
اون چوب هميشگی هم دستش بود-
يه نورِ لطيف مثل نور ماه روی نوازنده ها بود-
140 نوازنده زنگ-
40 نوازنده زنگوله-
200 نفر هم کُر-
موکت سبز بود و روی سقف يه جور نور عجيب
مثل ستاره ها-
موسيقی بی نظير بود-
انگار آرامش سکوت رو داشت-
پستها
نمایش پستها از سپتامبر, ۲۰۰۳
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
دنيای کوچک-
خورشيدی در وسط اتاق آويزان از سقف-
ابرهايی کيلومترها بالاتر از کتری-
پرندگانی خون آشام با وزوزی منظوم-
چهار موجود مغموم ايستاده کنار ديوار-4 روز کامل-
روباهی کمی دورتر سگی را آزرد-
و زنانی آواز خوان پنهان درجعبه پر سوراخ سياهم-
و در درونم قبور مرغکان و استخوان مردگان-
من نعش کش و مردارخوار و خونريز اين دنيا-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خيلی سرسختی می کرد-
من هم عجله داشتم-
اصلا همکاری نمی کرد-
مجبور شدم شکنجه اش کنم-
سرشو کردم تو آب جوش و تکان دادم-
بالاخره همه چی رو گفت-
آنقدر کارهای کثيفش رو گفت که همه جا
سياه شد-
آخرش کلی شيرينی لازم بود تا يه کم فضا
قابل تحمل بشه-
ديگه به اون احتياجی نداشتم-
مثل يه کيسه تفاله چايی پرتش کردم تو سطل-