آسايشم، سر نهادن بر گرمای بدن مرغهاست و
گوش دادن به نجوای آرامشان در گوشم تا خواب-
و بدنم بر مزرعه ای بزرگ ازغوزه ها است و
نوازشِ تک تارِ آخرين حلاج که تار و پودِ در هم
ريخته را از کسالت زمان رقصانيد-
گله ای بز از من می گذرد، بی توجه به زبری
ضخيم پشمشان بر تنِ خواب-
همه را نهاده اند بر چند درختی که گرچه از عادت
عموديش دور است اما پايش بر زمين است و
جانوری بر آن لانه دارد-
مستم، که اين خرچنگها در بَرَم نغمه چنگی است که
غول را خوابانيد-
نقض غرض هم هست که اگر ننويسم، خرچنگی
نماند و لاجرم نخواباندم و اگر بنويسم اينها...-
پستها
نمایش پستها از مه, ۲۰۰۴
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
کاش gay بودم و سالها بيهوده به دنبال شريکی
نمی گشتم که قوانين می گفت مونث باشد-
که خود را زيباتر از چيزی که هست نشان دهد-
و مهربانتر از آنچه هست-
و ظريفتر و نرمتر و لطيفتر و نوعدوست تر و ...-
کاش سالها در ميان کسانی نمی گشتم که مجذوب
قدرتند-
و اميدوارم بدانی کمتر قدرتی پيرامون خشونت نمی گردد-
خشونت-
چه لغت زشتی برای آنهمه ظرافت که در پوشانيدن
واقعيتها با پودرها و روغنها و بوها ... به کار ميرود-
می دانم-
آرايش، که خويش واقعی نبينيد-
همانگونه که از خود غريبه ايد، می خواهيد و نمی گوييد،
می دانيد و انکار می کنيد، ظريفيد و قدرت می خواهيد و
اگر ظريف بينيد ضعيف پنداريد-
چه خوش اقبالی که اگر اين روحيه زنانه، در مرد زاده
می شد می توانستی جهنم واقعی را ببينی-