پدربزرگم که مُرد، درخت بيد شد-
مادر بزرگم بر سنگی اشک ريخت-
پدربزرگم دستانش را محبت آميز بر پشتش می کشيد-
هنوز سايه سرش بود-
شيشه ای گلاب بر سنگ ريختند-
قطره ای هم نصيب بيد شد-
پدربزرگم معطر شد-
برگهايش را افراشت، مغرورتر-
مادر بزرگم بر سنگی اشک ريخت-
پدربزرگم دستانش را محبت آميز بر پشتش می کشيد-
هنوز سايه سرش بود-
شيشه ای گلاب بر سنگ ريختند-
قطره ای هم نصيب بيد شد-
پدربزرگم معطر شد-
برگهايش را افراشت، مغرورتر-