همسر عزيزم
اين پارچه ها هنوز همانهايند روی تخت-
کمی کثيف تر شده اند اما جای تو هم بر آنان است-
آن سمت تو هنوز بوی تو را دارد، سخت است در شب
به آن سو غلت نزنم و بويت را نيالايم-
مثل کمد لباسهامان، هنوز نيمه چپ کمد که متعلق به
آويزه های تو بود نيمه مرا عطرآگين می کند-
نيمه خاليش-
نيمه تو-
حضورت با نيمه های خالی مرا شاد می کند و غمگين-
و اين مثبت و منفی چون گرم و سرد غوغايم می افزايد و
طوفانی مياورد-
منِ خُرد کمی از اين می بويمت و کمی از آن-
و طوفان را طاقت نياورم به بردن بوهايت-
نقض غرض هم هست که بودنت را شری بود و نبودنت
را شوری-
بودنت را تاب نياورم، نبودنت را طاقت-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما