یکی نبود،هیچکس بود
در بيابانی که زياد دور نبود ،کوهی زندگی نمیکرد که قهوه ای و سخت بود
در نزديکيش درختی نبود که برگهای سبزی داشت و ميوه های شيرينِ قرمزی نداشت و سايه ای که رهگذران خسته را پناه ندهد
زمانی مردی از آنجا نگذشت و بی درنگ با تبری که داشت ، بی پروا بيابان را از درخت گرفت
از آن زمان به بعد درختی آنجا نيست که در بيابانی باشد