شتر رفت-
جنگل هنوز ساکته و قشنگ-
حيوانات تجربه می کنند و گاهی عذاب می کشند و رشد می کنند-
گاهی که اميد نيست و همه جا تاريکه و آب سياه از برگها می چکه،
يه نور کوچيک از يه کرم شبتاب ،عربده موجود نا چيزی است به همه
عظمتِ وهم و تاريکی-
دلفين مدتی کنار ساحل ميامد و از شتر داستانهای صحرا می شنيد-
صحرا،جايی که برای چند قطره روزها تشنگی بود-
سوسمار کراوات نويی خريده و از ديدن سری فيلمهای "پدر خوانده"
مالامال از غرور و مردانگی می شه-
زرافه فقط ساکته کمی هم گيج-
اسب آبی بعد از جراحتِ لبش زياد فرقی نکرده-
دلفين مثل هميشه به فکر يه خونه سفيده-
سوسمار به فکر امپراطوری-
زرافه ساکته-
زرافه آرومه-
زرافه بلنده-
دلفين نگرانه-
سوسمار نگرانه-
اسب آبی نگرانه-
دون کورليونه سوسماره-
زرافه ، زرافه است-
فقط زرافه است-
کاش می شد عربده زد-
کاش می شد-
***
سوسمار کلی زمين خريد-
همه قورباغه های اونتو رو کشت-
البته قبلش تا10 شمرد-مهلت-
و همه درختهای اقاقيا رو هم-
همه بوته های تمشک وحشی-
اما هميشه روح زندگی در آنجا
پستها
نمایش پستها از ژانویه, ۲۰۰۳
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
... شايد هم بدليل اينه که در وبلاگ عادت مرسوم، استفاده از يک
زبان راوی و روزانه است-
يعنی من هم امتحان کنم؟-
خب-
***
الان بابا داره برای شام برنج درست می کنه-
کته هميشه هست حتی اگه غذا ساده مثلاً نون و پنير و هندوانه باشه-
تازه ظرفها رو شسته ام-
لباسها داره شسته می شه-
زمينها همچنان کثيفه-
نمی دونم چه جوريه که وقتی همه چی تميزه من هم لباسهای بهتر می پوشم-
شايد برای همينه "دون کورليونه" هميشه کت و جليقه و ... می پوشه-
...
***
اين زبان ساده تر و صميمی تره،شکی نيست-
نظرتون چيه؟ همينجوری ادامه بدم؟-
من با کی دارم حرف می زنم؟!-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
يه شک جديد-
آيا وبلاگها منظورم رو منتقل می کنه؟-
امروزداشتم برای
"nights on highway"
تعريف می کردم چند تا شو،
فهميدم اونی که می خوام نفهميده-
اشکال چيه؟-
شايد چون زياد می چلونم بايد کلی تو لپ خيس بخوره تا مزه بده-
کاش می فهميدم آدمای مختلف چی استنباط می کنن-
گاهی يک
comment
هست اما کافی نيست-
نمی دونم چيکار کنم-
شايد بايد توضيح بدم-
داستانها رو،وقايع رو،... شايد بايد کمی خودمو معرفی کنم-
شايد بايد بگم اسب آبی و سوسمار و زرافه و شتر و دلفين کی هستند-
نمی دونم-
دوست ندارم تو کوه عربده بزنم و پژواکی نشنوم-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
باز شک کردم-
باز از آدما پرسيدم واقعی هستن؟-
هنوز فکر می کنم تنها هستم-
بقيه همه تصويرن-
خيلی هم سعی می کنن که واقعی باشن-
اما باز منظره می بينم و عکس-
شايد به خاطر اينه که زياد حرف نزدم چند وقته-
شايد چون زياد فيلم نيگا می کنم نمی فهمم چی واقعی است-
گاهی از سرمای زياد می شه لذت برد-
از تنهايی-
از گشنگی-
درد-
وقتی می بينم که باز داره تکرار می شه اول خندم می گيره بعد
بنظرم مسخره مياد-
انگار همه اينها با جزيياتش هميشه بوده-
انگار گاهی يادم مياد و از تکرارش احساس حماقت می کنم-
واقعاً فکر می کنم نکنه دارم فکر می کنم و همش يه لحظه است-
همه عمر-
نکنه يه بازی شبيه سازی که خودم خواستم بازی کنم-
خودم خواستم يادم بره که طبيعی جلوه کنه-
نکنه همه اين شخصيتهای عظيم و مقدس و تاريخی مثل ميکی ماوس
هستند-
نکنه فقط جاهايی وجود دارن که من در اونجا باشم-
مثل بازيهای کامپيوتر که همه چی هست، سر جاش،اما بشرطی که تو
هم اونجا باشی-
اگر من بچرخم آيا پشتم هنوز چيزی وجود داره؟-
اگه گوشه منه که صوت رو مجسم می کنه و چشمم که تصوير رو و
پوستم و .....پس بدون اون
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خب يه کم راجع به شتر-
شتری با اشتهای زياد و خجالتی و کم تجربه-
پر کار و معمولی-
تو صحرا بود و می رفت-
نه آروم نه تند-
از پشتش خاک بلند می شد وروی مژه هاش می نشست-
خنديد و گفت: سلام-
اما تو دلش می گفت با دقت اين شتررو نيگا کن-
خوشگل نبود اما يه جوری بود-
يه کم از درياچه وسط جنگل آب خورد-
و با دقت از گِلهای سياه کنار آب به مژه هاش ماليد-
آدم خيلی زود به يه شتر عادت می کنه-
انگار هست و نيست-
وقتی هست نمی بينيش و وقتی نيست می فهمی-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خب در واقع الان ديگه فقط برای خودم می نويسم-
آدمای زيادی اين دور و ور نميان-
بهر حال غروب و جنگل آروم و ساکته-
خرگوش رو پای شير خوابيده-
فيل زير يه قارچ کوچيک-
پروانه تو گوش فيل-
اسب آبی زير برگ سبز وسط آب-
دلفين کنار گياه نقره ای-
و فقط يه حيوون که داره خواب دلفين رو ميبينه-
يه شتر-
معمولی و عجيب و ساده-
آب تيره است-
کمی سرد-
و گرمای تازه حبابهای محبت-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
چارپايه من يه گاو کم داره که جلوش بشينم شيرشو بدوشم-
راستی هر چی فکر کردم يادم نيامد اون لاک پشت که آويزون
بود از چوب چرا افتاد(داستانشو که يادتونه؟ پرنده ها و لاک پشت...)،يادمه يه چيزی گفت و افتاد، شما يادتونه چی گفت؟-
چند تا قصه بلدين که برای بچه ای بگين؟-
شايدم فکر می کنين وقتی کتاب الکترونيک هست و روبات سخن گو و بازيهای
مختلف و واقعيت مجازی کسی ديگه قصه گوش نده-
شايد ديگه به پدر مادری هم احتياج نيست-
شايد ديگه دست گرم يه پدر يا آغوش گرم مادر معنی نداره-
ما چه نسلی ميشيم،مثل صفی که آخرش تنها وايساده ايم-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
يک سکه ميندازی-
در ماشين باز می شه-
شروع-
خيابانها می آيند و آدمها-
جندگان و پليسها-
همه بغايت واقعی-
لمس شدنی و دست نيافتنی-
پاکتی مهر و موم شده-
و نقش تايپ شده،تميز-
اسم و شغل و نقش-
کمی بازی می کنی-
لج می کنی و نقش نمی پذيری-
عين نقش-
عصيان می کنی و غذا نمی خوری-
عين نقش-
سبقت نمی گيری ، به همه لبخند می زنی-
عين نقش-
سر می تراشی و مو بلند می کنی-
عين نقش-
فحش و انکار و نقش-
آوارگی و عشق و نقش-
نقش نمی خوام، بازی هم-
می خوام نقاش باشم-
همشو می خوام-
اينم نقشه؟-