خب يه کم راجع به شتر-
شتری با اشتهای زياد و خجالتی و کم تجربه-
پر کار و معمولی-
تو صحرا بود و می رفت-
نه آروم نه تند-
از پشتش خاک بلند می شد وروی مژه هاش می نشست-
خنديد و گفت: سلام-
اما تو دلش می گفت با دقت اين شتررو نيگا کن-
خوشگل نبود اما يه جوری بود-
يه کم از درياچه وسط جنگل آب خورد-
و با دقت از گِلهای سياه کنار آب به مژه هاش ماليد-
آدم خيلی زود به يه شتر عادت می کنه-
انگار هست و نيست-
وقتی هست نمی بينيش و وقتی نيست می فهمی-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما