کودک گيج بود-
غولهايی ايستاده در کنارش-
با صداهايی نا مفهوم و بلند-
و زبانی که هنوز مشترک نبود-
و آهی که می کشد، گويا راحتی خيالش از گذشته پر مشقت است-
من هيتلر را بزرگ می کنم-
نه آنقدر معروف و نه آنقدر خشن-
تنها کسی که گهگاه می داند، اوست و من که برق چشمانش را وقتی کانالی آلمانی زبان چند کلمه ای يادش مياورد ميبينم -آختونگ…-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما