من تميزم-
مايع ظرفشويی ظرفها رو سبز کرده-
شامپو، بدنم رو آبی کرده-
يک ليمو در جا صابونی است-
شورتهايم رو اتو می کنم اونا ميشن مثل يه
مقوای بزرگ و موقع تا کردن ميشکنن-
جورابهای مصدوم و ضعيف رو خلاص کردم،
عزای عمومی-
اين دريای خروشان و کف آلود در سينک هنوز
حس خدايی منو آروم نکرده منتظر لحظه برداشتن
دريچه آبم،بيچاره ها همه غرق شده اند بجز کفگير
چوبی-
تختم پير و خسته است دائم غر ميزنه-
ميوه فروش دوره گرد هر روز منو تهديد ميکنه،
با بلندگو هم توهين ميکنه وهم تطميع-از پول ميگه
از خوردنيهای گران و از اينکه من محاصره شده ام،
وقتی هم دور ميشه برای اينکه لج منو در بياره چرند ميگه-
همسر من بالشمه، گاهی سر بسرم ميذاره و گاهی رو
پاش گريه می کنم، گاهی هم اون گريه ميکنه چون وقتی
بيدار ميشم ميبينم صورتم با اشکهاش خيسه-
کرم شب تاب وقتی مهتاب شد دق کرد-
حالا ديگه منو شناختين-
مايع ظرفشويی ظرفها رو سبز کرده-
شامپو، بدنم رو آبی کرده-
يک ليمو در جا صابونی است-
شورتهايم رو اتو می کنم اونا ميشن مثل يه
مقوای بزرگ و موقع تا کردن ميشکنن-
جورابهای مصدوم و ضعيف رو خلاص کردم،
عزای عمومی-
اين دريای خروشان و کف آلود در سينک هنوز
حس خدايی منو آروم نکرده منتظر لحظه برداشتن
دريچه آبم،بيچاره ها همه غرق شده اند بجز کفگير
چوبی-
تختم پير و خسته است دائم غر ميزنه-
ميوه فروش دوره گرد هر روز منو تهديد ميکنه،
با بلندگو هم توهين ميکنه وهم تطميع-از پول ميگه
از خوردنيهای گران و از اينکه من محاصره شده ام،
وقتی هم دور ميشه برای اينکه لج منو در بياره چرند ميگه-
همسر من بالشمه، گاهی سر بسرم ميذاره و گاهی رو
پاش گريه می کنم، گاهی هم اون گريه ميکنه چون وقتی
بيدار ميشم ميبينم صورتم با اشکهاش خيسه-
کرم شب تاب وقتی مهتاب شد دق کرد-
حالا ديگه منو شناختين-