نشسته جلوی آينه-
يه چيز سفيد پوشيده-
پاهاش بالاست-
جلوش پر پنبه است-
نور گرم سايه های لطيفی ايجاد کرده-
با آرامش خودشو نگاه می کنه-
ديدن خودش آرومش می کنه-
بی اغراق عاشق خودشه-
با لطافت پنبه ها رو به پوست می ماله-
انگار داره اون آدم تو آيينه رو تر و خشک می کنه-
سياهيها رو پاک می کنه-
آرايشی که ديگه احتياجی بهش نيست-
حالا ميشه ديدش-
واقعی و دردسترس و ضربه پذير
و تنها و صلح طلب و...-
آخرين ثانيه های بيداری است و
انرژی زيادی وجود ندارد پس
ميشه از کنار همه چی رد شد
بدون اينکه تاثيری روشون گذاشت-
نه جاذبه نه دافعه-
لطيف و هماهنگ-
کاش طولانی تر بود-
يه چيز سفيد پوشيده-
پاهاش بالاست-
جلوش پر پنبه است-
نور گرم سايه های لطيفی ايجاد کرده-
با آرامش خودشو نگاه می کنه-
ديدن خودش آرومش می کنه-
بی اغراق عاشق خودشه-
با لطافت پنبه ها رو به پوست می ماله-
انگار داره اون آدم تو آيينه رو تر و خشک می کنه-
سياهيها رو پاک می کنه-
آرايشی که ديگه احتياجی بهش نيست-
حالا ميشه ديدش-
واقعی و دردسترس و ضربه پذير
و تنها و صلح طلب و...-
آخرين ثانيه های بيداری است و
انرژی زيادی وجود ندارد پس
ميشه از کنار همه چی رد شد
بدون اينکه تاثيری روشون گذاشت-
نه جاذبه نه دافعه-
لطيف و هماهنگ-
کاش طولانی تر بود-