کارگرهای کلاه آبی وکلاه زرد از آسمان می چکند-
آبی 100 امتياز، زرد 125 امتياز-
هويج فروش چنان نعره مستانه ای ميزند که حتی
خرگوشهاهم در ذهن نارنجی را ميزدايند-
پوسترِعلی اکبری روی تيرها مرگش را تبليغ ميکند-
سربازِ مندرس از پشت با باتوم بر سر خويش می کوبد و
سريع بر می گردد تا او را دستگير کند- باز نميتواند-
زنی باسنش را تکان ميدهد و راه ميرود و وقتی بی مهارت
زياده روی می کند، زمين ميخورد و همه رومانتيسم اش به
روماتيسم تبديل می شود-
پسر بچه ای شهيد راه توپ پلاستيکی می شود-
با اين حال همه چيز در شهر طبيعی است-
حتی اگر ببينی سر چهار راه صدام حسين سيخ می فروشد و
آرام دم ماشينت ميگويد: پاسور؟-
حتی اگر ببينی به جای آسفالت، مزرعه هويج در آمده و خرگوشها
سر چهار راه پوستر مرگ علی اکبری را مخفيانه به صدام می دهند-
حتی...-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما