سلام-
10 روزه مريضم؟ نه 2 ماهی ميشه-
خيلی وقته-
الان همه چيز جديده-
دلم برا آدما تنگ شده-
انگار چند ساله دور بودم-
خيابونا جديدن-
آرامش-
يواش رانندگی ميکنم-
زندگی آرومه-
غذا پختن تفريح عجيبيه-
خوردنش غريب-
آب خوردن يه کار لوکس-
حرفای بقيه رو نمی فهمم-
وقتی حرف می زنن از چهره شون لذت می برم-
محو عينکشون می شم-
تو ابروشون گير می کنم-
و لغزيدن ماهيچه ها و بازیِ گونه ها-
و حرف تمام ميشه و هيچی نفهميده ام-
می خندم و اونا خيره می شن و من باز محو خيرگی-
اگه سرم داد بزنی ميرم دنبال پژواک و می رسم به يه
چيز کوچيک مثل پشه ای که نمی خواد موی دماغ بشه
می گه بيا دنبالم-
ميری طنابهای خيسِ رو هم له شده زمين شور رو می بينی
و گير می کنی-
کتری صدا می کنه،چايی و تفاله هايی که می چرخند و بالا
می روند و محو رنگ ميشی و بازی و سرد ميشه-
قلپ می خوری ويه چيزی ميره پايين و درد نمی گيره-
عين بازی-
باز می خوری و اينقدر که چلپ چلپ می کنه عين مشک...-
ريش زدن-
پوست نرم صورت رو لمس می کنی-
صورت تو نيست-
تو ريش کی رو تراشيدی؟-
دستها-
من کجام؟-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما