کی باور ميکنه بعد از 500 سال ، آشنايی پيدا کنی-
و انگار حافظه فراموش شده ات برگرده و همه رو بشناسی-
هميشه از کنارش رد ميشدی اما نميشناختی-
حالا می دونی کی هستی و چيکار ميکردی-
اما خيلی گذشته ،پسری که قبلاً کنارت می جنگيد و کشته شد
حالا دختری است که ازدواج کرده-
کارهای نا تمام رو بايد تمام کرد-
اما قوانين چی؟-
آيا هميشه با قوانين جنگيده ايد؟-
آيا بايد صبر کرد؟-
100 سال؟-
دفعه بعدی وجود داره؟-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما