برگ که به دنيا آمد او را گفتند:
وه که چه سبزی و چه زيبايی-
به نويد زندگانی مانی-
رخساره اش که زرد گشت و رنجور، گفتندش:
چه الوانی و تلالوئت به آتش عشق ماند و
آن هزاران فتنه اش-
خشکيده و مرده و زير دست که شد گفتند:
به که چه زيبا فرشی هستی و چه دلنشين صدايی-
و عشاق بر تو قدمها زدند-
در آتش که می سوخت می گفتند:
چه باب طبع است اين حرارت و چه مطبوع
است بوی خوشش، گويی طبيعت در تجلی است
بر ديدگانمان-
ای برگ آنان بسيار نگريستند و گفتند و
هيچگاه نديدندت-
خشک يا سبز، خرد يا زرد، تويی در قلبمان-
ساده و ساکت و هميشگی-
پستها
نمایش پستها از اکتبر, ۲۰۰۳
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
پليسِ فکر(MP)، منو جريمه کرد-
چون داشتم به يک پيانو صورتی فکر
می کردم که آهنگ ممنوعی پخش می کرد-
يه جای با حال پيدا کردم-
تو يه کوچه بن بست تو محله چينيها-
مثل همه ايستگاههای اکسيژن است با
اين تفاوت که برای بعضی مشتريهای
خاص همراه اکسيژن گاز نشاط آور ((G8
هم مخلوط می کنه-
ديروز يواشکی رفتم سراغ ( VR) پدر-
فکر ميکنين ديروز با چی سرگرم بوده؟!-
اگه مادر بفهمه حتماً اون (DILDO) رو
که تبليغش کلی سروصدا کرده ميخره-
پدر و مادر هنوز سر اينکه چه منظره ای
رو (VIRTUAL LANDSCAPE) پنجره
باشه توافق ندارن-
مادر ميخواد مزرعه جدش باشه و پدر
ترجيح ميده اعماق يه اقيانوس قديمی باشه-
وقتی اونا نيستن من فوری اونو به ساحل
نرماندی در جنگ جهانی کهن تبديل می کنم-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
پيرمرد ترسيده بود-
اولين بار بود که سوار هواپيما ميشد-
هميشه گفته بود که خطر دارد-
به سختی کمربند را بست-
مهماندار باعجله حرف ميزد-
چيزهايی راجع به خطرات استفاده از وسايل
الکتريکی گفت-
و اينکه احتمال اختلال در دستگاهها هست-
خيلی پيچيده بود-
هواپيما تکان عجيبی خورد-
چراغهای زيادی روشن و خاموش ميشدن-
موتورها صدای زيادی داشتند-
پيرمرد سرش را برصندلی گذاشت و خوابيد-
کلاً پرواز خوبی بود-
همه راضی بودند-
فقط پير مرد ديگر بيدار نشد-
پيرمردی حرف گوش کن و سر به زير-
با قلبی که با باتری کار می کرد-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
زمان ايستاده-
آويزان از سقف گلوله آتشين با صدای
زيادی ميسوزد و نور ميدهد-
اين نور وحشتناک سوزان-
خورشيدی چسبيده به صورتم-
بيرونِ شيشه درختی زاهد شده-
جامه زيبا فرو نهاده و استخوان به
سرما وانهاده-
سه پرنده مغموم، بر شاخه ای کز
کرده اند و باور ندارند به مرگ-
زير پايشان قلقلک نبض زندگی است،
از اعماق تا پوست-
آخرين دلداری فقط خش خش خفه ای است-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
اين غول يک چشم کوتوله و شاخدار-
گلدان عين شهاب فرو رفته در زمين-
درختان دارن لاغر ميشن-
کی به فکرشونه-
من ديدم اعتصاب درختان رو وقتی
تظاهرات ميکردن و با ماشين آب پاش
سرکوب ميشدن-با سم-
نکنه امسال هوا خيلی سرد بشه-
نکنه خدايی نيست همش چرخه است-
نکنه مرغی که خوردم مرد-
موش زياد شده حتی توی خانه ها زير
دست من وتو-
و طبيعت وحشی يک جعبه انگور-
همه پشه های توش و عنکبوتهاش-
همه سياره هاش در کهکشانش-
و همه آويزانی شيرين ترکاندنيش-
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
دوست نداشتم تو سينی بودم و روم آرد پاشيده بودن-
دوست نداشتم گِرد گِرد کتلتم می کردن-
دوست نداشتم نوک استخوان پام فويل می پيچيدن-
آيا من فيله دارم؟-
منو تو پياز نخوابونين-
تو زعفرون منو نپوسونين-
و اون سيخ نوک تيز و وحشی-
من حس می کنم، درد می کشم-
سرنوشتم خورده شدن نيست-
من ضعيفم و ساده-
من حرف نميزنم اما چند تا آواز بلدم-
کارهايی ديگه هم بلدم-
منو نخورين-
بچه ها مو نکشين،نشکنين،سرخ نکنين-
تا حالا تو صف مردن بوده ايد-
تا حالا کشتار مکانيزه ديده ايد؟-
حتماً ديده ايد-
و مثل شما ما هم دعا می کنيم-
برای همين شما هم می ميريد،سرخ ميشيد،
ميپوسيد وخورده ميشيد و ...-
اين عدالتی است که شما نمی فهميد-
عدالت برای همه-