مرد که از خواب بيدار شد، نشست و
در آينه به بدنش نگريست-
سياهی کوچکی را بر روی کمرش ديد-
با انگشتانش آرام آنرا لمس کرد-
تکه پارچه سياه و کوچکی بود که از
زير پوستش بيرون آمده بود-
روی آن نوشته ای بود-
made in china-
در آينه به بدنش نگريست-
سياهی کوچکی را بر روی کمرش ديد-
با انگشتانش آرام آنرا لمس کرد-
تکه پارچه سياه و کوچکی بود که از
زير پوستش بيرون آمده بود-
روی آن نوشته ای بود-
made in china-