مردِ خشن به حوا دستور داد برايش سيب بياورد-
حوا وقتی آدم خواب بود از درخت رفت بالا-
بيچاره نيوتون طبق معمول بد جايی نشسته بود-
سيب محکم بر سرش خورد-
مردِ خشن يک قطره اشک ريخت و در
دلش گفت "پسرم..." و کمان را فشرد-
تير محکم به وسط سيب خورد-
نيوتون يک نفس عميق کشيد-
مردِ خشن پسرش را بغل کرد-
حوا مقابل نيوتون که آدم خشنی بود شرمنده شد-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما