تو قلبش لخته های بزرگی بود-
ماساژ و تنفس مصنوعی هم مفيد نبود-
جراح ميدانست که زمان محدود است-
تنها راه، جراحی باز بود-
آنهم خيلی سريع-
همه چی آماده شد-
نور و تيغ-
دانه های عرق و خون-
لخته ها شسته شدند-
لبخند رضايت-
و قلب که تميز و شسته به آبکش تکه های
مرغ در کنار سينک ظرف شويی پرتاب شد-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما