صدای پژواکم در طنين راه دور تلفن-
من در انتهای چاهيم و تو در نورِ بالا-
اينجا اين پايين رطوبت می گزد-
هوا هست-
آنقدر که من و کرمها و چند سوسک ديگر نميريم-
ريشه درختی نيز زنده است-
و قطرات آب-
سوسک دست مياندازد و از ريشه بالا ميرود-
کرم سوراخی می کند و ريشه بالا ميرود-
ريشه دست آويزم ميشود و کرم آويز دستم-
همه تا شايد چند متری بالاتر رويم-
تلفن زنگ ميزند-
مرد جواب ميگويد-
نور بر او ميتابد-
چاه فقط يک سوراخ نيست-
مأمنی است در قلب زمين که سوسکها آواز می خوانند و
قطرات کف ميزنند-
ارتباط تمام ميشود-
چاه بر گرد مرد حلقه ميزند-
سوسکها ريشه ميخورند-
ريشه ها کرمها را خفه می کنند و مرد می خواهد همه چيز
را بر هم زند-
اما پژواکی است در چاه ذهنش که انتها ندارد-
از تکرار جمله ای زيبا-
"دوستت دارم"-

پست‌های معروف از این وبلاگ

کارما