تو يه گوی کوچيک هستم اگه تکونش بدی برفها اينور اونور ميرن-
به شير آب زبون درازی کردم-
کيسه روی شاخه باز حواسمو پرت کرد-
باز موسيقی-
خنده از مرتب بودن همه چيز-
سنگها،آشغالها،آدمها،ميله ها،...-
گاهی ميترسم-
احمقم؟ از اينا لذت ميبرم-
ديوارها،سايه ها،نوشته ها،رنگها،کثيفيها،...-
جاهايی که آدم زياده نميرم-
جاهايی که نور زياده و صورت آدم معلومه-
جاهايی که نمی تونی تو چاله آب شيرجه بزنی-
نميتونی به همه چی بخندی-
نميشه به کاغذ های زير پات فکر کنی که چه جوری بايد مرتب باشن-
ديوانگی؟-
هووووم....-
بعيد نيست-
به شير آب زبون درازی کردم-
کيسه روی شاخه باز حواسمو پرت کرد-
باز موسيقی-
خنده از مرتب بودن همه چيز-
سنگها،آشغالها،آدمها،ميله ها،...-
گاهی ميترسم-
احمقم؟ از اينا لذت ميبرم-
ديوارها،سايه ها،نوشته ها،رنگها،کثيفيها،...-
جاهايی که آدم زياده نميرم-
جاهايی که نور زياده و صورت آدم معلومه-
جاهايی که نمی تونی تو چاله آب شيرجه بزنی-
نميتونی به همه چی بخندی-
نميشه به کاغذ های زير پات فکر کنی که چه جوری بايد مرتب باشن-
ديوانگی؟-
هووووم....-
بعيد نيست-