چقدر همه جا ساکته-
آنقدر که انگار سروصدای ديوانه کننده ميشنوم-
گاهی يکی دوسرفه هست-
و صدای خش خش مالش کفِ پاهايم بهم-
باز سرفه-
صدای گاز دادن پيکان-
صدای يک خاطره که باتغيير ضربان قلب همراهه-
نميدونم گذشته چی ميشه-
اينقدر راحت ميگذره که اگه توی ذهنت هم نباشه جای ديگه ای اصلاً نيست-
دروغهای کوچيک رو نميشه باور کرد-
چيزهايی که همه ميگن خوبه با آدم نميمونه-
يک موقعی ميرسه که تنهايی-
اونوقت هر چيزی که توی خودته بدرد ميخوره-
اين حرفا برای چيه-
کاش اونقدر گوسفند بود که از شمردنشون موقع پريدن خوابم ميبرد-